- شروع کردن
- آغازکردن، آغازیدن
معنی شروع کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- شروع کردن
- آغاز کردن ابتدا کردن
- شروع کردن
- آغاز کردن، آغازیدن
- شروع کردن
- Initial, Begin, Embark, Start
- شروع کردن
- начинать , отправляться
- شروع کردن
- beginnen, einschiffen, anfangen
- شروع کردن
- починати , почати
- شروع کردن
- zaczynać, wsiadać
- شروع کردن
- 开始 , 登船 , 启动
- شروع کردن
- começar, embarcar, iniciar
- شروع کردن
- iniziare, imbarcare
- شروع کردن
- comenzar, embarcar, iniciar
- شروع کردن
- commencer, embarquer, initier
- شروع کردن
- beginnen, inschepen
- شروع کردن
- शुरू करना , शुरू करना , प्रारंभ करना , शुरू करना
- شروع کردن
- memulai, naik kapal
- شروع کردن
- بدأ , شرع
- شروع کردن
- 시작하다 , 탑승하다
- شروع کردن
- להתחיל , לעלות , להתחיל
- شروع کردن
- 始める , 乗船する
- شروع کردن
- başlamak, başlatmak
- شروع کردن
- kuanza, kuanzisha
- شروع کردن
- เริ่มต้น , ขึ้นเรือ , เริ่มต้น , เริ่ม
- شروع کردن
- শুরু করা , শুরু করা
- شروع کردن
- شروع کرنا , سوار ہونا , شروع کرنا , شروع کرنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سارنیدن فرکانیدن فراشدن آغازیدن
بیرون کردن
هم انبازی کردن
دنبال کردن، باز همسری پیوند دوباره پس از رهایی باز آمدن باز گشتن، بازگشتن مرد به سوی زن مطلقه رجعت
بدشمنی برخاستن عصیان کردن طغیان کردن
قتل سیاسی با اسلحه
باک داشتن، بدو التفات کردن
رواکنین به زبان ها انداختن فاشیدن منتشر کردن فاش کردن
تشریح، تکه تکه بریدن گوشت یا دنبه
هبازیدن هماسیدن همالیدن انباز شدن شریک شدن: با پنج نفر شرکت می کرد و ماشینی خرید، همراهی کردن همکاری کردن: در این امر خیر همه باید شرکت کنند