جدول جو
جدول جو

معنی شروع کردن - جستجوی لغت در جدول جو

شروع کردن
آغازکردن، آغازیدن
تصویری از شروع کردن
تصویر شروع کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
شروع کردن
آغاز کردن ابتدا کردن
تصویری از شروع کردن
تصویر شروع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
شروع کردن
آغاز کردن، آغازیدن
تصویری از شروع کردن
تصویر شروع کردن
فرهنگ فارسی عمید
شروع کردن
Initial, Begin, Embark, Start
تصویری از شروع کردن
تصویر شروع کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شروع کردن
начинать , отправляться
دیکشنری فارسی به روسی
شروع کردن
beginnen, einschiffen, anfangen
دیکشنری فارسی به آلمانی
شروع کردن
починати , почати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شروع کردن
zaczynać, wsiadać
دیکشنری فارسی به لهستانی
شروع کردن
开始 , 登船 , 启动
دیکشنری فارسی به چینی
شروع کردن
começar, embarcar, iniciar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شروع کردن
iniziare, imbarcare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شروع کردن
comenzar, embarcar, iniciar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شروع کردن
commencer, embarquer, initier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شروع کردن
beginnen, inschepen
دیکشنری فارسی به هلندی
شروع کردن
शुरू करना , शुरू करना , प्रारंभ करना , शुरू करना
دیکشنری فارسی به هندی
شروع کردن
memulai, naik kapal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شروع کردن
بدأ , شرع
دیکشنری فارسی به عربی
شروع کردن
시작하다 , 탑승하다
دیکشنری فارسی به کره ای
شروع کردن
להתחיל , לעלות , להתחיל
دیکشنری فارسی به عبری
شروع کردن
始める , 乗船する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شروع کردن
başlamak, başlatmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شروع کردن
kuanza, kuanzisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شروع کردن
เริ่มต้น , ขึ้นเรือ , เริ่มต้น , เริ่ม
دیکشنری فارسی به تایلندی
شروع کردن
শুরু করা , শুরু করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
شروع کردن
شروع کرنا , سوار ہونا , شروع کرنا , شروع کرنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شروعکردن
تصویر شروعکردن
سارنیدن فرکانیدن فراشدن آغازیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برون کردن
تصویر برون کردن
بیرون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرکت کردن
تصویر شرکت کردن
هم انبازی کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
دنبال کردن، باز همسری پیوند دوباره پس از رهایی باز آمدن باز گشتن، بازگشتن مرد به سوی زن مطلقه رجعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خروج کردن
تصویر خروج کردن
بدشمنی برخاستن عصیان کردن طغیان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترور کردن
تصویر ترور کردن
قتل سیاسی با اسلحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروا کردن
تصویر پروا کردن
باک داشتن، بدو التفات کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایع کردن
تصویر شایع کردن
رواکنین به زبان ها انداختن فاشیدن منتشر کردن فاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرحه کردن
تصویر شرحه کردن
تشریح، تکه تکه بریدن گوشت یا دنبه
فرهنگ لغت هوشیار
هبازیدن هماسیدن همالیدن انباز شدن شریک شدن: با پنج نفر شرکت می کرد و ماشینی خرید، همراهی کردن همکاری کردن: در این امر خیر همه باید شرکت کنند
فرهنگ لغت هوشیار